جمعه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۳

پدرم امروز تعریف می کردکه مصاحبه ای با پسر دکتر حسابی از رادیو پخش شد که خاطره ای از این دانشمند در اواخر عمر نقل می کرد.گفته بود دکتر حسابی سخت مریض شده بود ،یکی از نوه های دکتر در کنار بستر او آمد و از وی پرسیده بود که کاری، حاجتی، آرزویی نداری؟ دکتر با شدت جواب داده بود :چه شده مگه ؟من هزار آرزو وکار نکرده دارم که باید انجام دهم.
در ادامه مصاحبه پسر دکتر گفته بود این از جوانان قدیم واین از جوانهای فعلی که نا امید ،خسته وبی حوصله اند.
در همین رابطه چندی پیش که سوار اتوبوس شدم راننده با یکی از دوستان دردل میکرد وما میشنیدیم.می گفت بچه که بودیم شب به این شوق می خوابیدیم که صبح فلان چیز را پدرم برایم بخردویا... . اما حالا دلم می خواهد، شب که می خوابم صبح دیگر بیدار نشوم!!!!!
جامعه ای که مردم در نیازهای اولیه مانند خورد وخوراک ،جا ومکان ،لباس و... درمانده اند ،توقعی که آقای حداد عادل (رییس مجلس بعد!!!)دارند مبنی بر تبدیل ایران به ژاپن اسلامی [...] بیش نیست.
تا بعد.


تازه های موسیقی آن طرف آب
بی بی سی فارسی
روزنامه شرق
فارسی VOA
گویا
پارس فوتبال
خبرگزاری ایسنا
خبر ورزشی



Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?