جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

داستانی به نظم از پرویز خانلری خواندم که بسیار جالب ومناسب حال بود، خلاصه آنرا بخوانید:
روزی عقابی که پیری مانع از شکارهای آنچنینی و تیز چنگی هایش شده بود وعمر را در سراشیبی می دید، سراغ زاغی رفت و از او پرسید چگونه است که شما عمری بدین درازی دارید ؟ زاغ گفت: اول دلیلش کم ارتفاع پرواز کردن ماست که از پدرم شنیدم که بادی که در ارتفاعات بالا می وزد به سلامت جسم آسیب می رساند. دوم ما هرچه دم دستمان برسد می خوریم مردار،گند و.. خیلی در بند خوراک نیستیم:
زاغ را میل کند دل به نشیب --------- عمر بسیارش از آن گشته نصیب
دگر این خاصیت مردار است --------- عمر مردارخوران بسیار است

زاغ عقاب را به مهمانی بر سر مردار و گندابی دعوت کرد.
عمر در اوج فلک برده به سر --------- دم زده در نفس باد سحر
اینک افتاده بر این لاشه وگند -------- باید از زاغ بیاموزد پند

پشیمان شد وبا خود گفت:
گر بر اوج فلکم باید مرد -------- عمر در گند به سر نتوان برد


تازه های موسیقی آن طرف آب
بی بی سی فارسی
روزنامه شرق
فارسی VOA
گویا
پارس فوتبال
خبرگزاری ایسنا
خبر ورزشی



Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?